ستاره امید

از تو چیز زیادی نمی خواهم تنها قطعه ای از شرحی حنجره ات را به من بفروش تا خانه ای با سقف شیروانی پشت صوت آرامت که بوی شبنم می دهد و گل های اقاقی بنا کنم سپس فریادی بزن واژه ای بگو یا قصه ای بخوان ک ستاره امید...

ستاره امید...

مرا لحظه ای تنها نگذار مرا از زره نوازشت روئین تن کن

من به ظلمت گردن نمی نهم همه جهان را در

پیراهن کوچک روشنت خلاصه کرده ام

دیگر به جانب آنان باز نمی گردم

احمد شاملو

ستاره امید...

امشب شاملو می خواندم چقدر در هر واژه ردپای آیدا بود

جان دل من که بلدم بهتر از آیدا واژه هایت را مست کنم

این بار تو کمی شاملو گونه عاشق باش تو بگو من بخوانم

تو بخوان من بشنوم این بار من پا میگذارم روی پا آیدا شوم

تو شاملو شو

ستاره امید...

از بس که دوستت دارم فکر می کنم دیگر هیچ دوست داشتنی

همرنگ دوست داشتن های من نیست تو معنی تمام رنگ های دنیایی

ستاره امید...

دوست داشتنت طلوع کرده است در کافه ی صبح نشیته ام

و درست مثل همیشه خیالت را سفارش داده ام

ستاره امید...